انجمن ایرانی ژئومورفولوژیپژوهشهای ژئومورفولوژی کمّی225194241220181118ارتباط کمّی ویژگیهای مورفولوژیک حوضههای زهکشی و مخروطافکنههای آنها در ایران مرکزی11677869FAابوالقاسم گورابیدانشگاه تهران0000-0002-2787-8687مجتبی یمانیدانشگاه تهران0000-0002-2042-7365Journal Article20181118تحلیل روابط بین ویژگیهای مورفومتری حوضهی زهکشی ـ مخروطافکنه از موضوعات اساسی هیدروژئومورفولوژیکی است که این پژوهش بدان پرداخته است. برای استخراج مرز و 21 عامل مورفولوژیک از 30 حوضه و مخروطافکنه در قلمرو ایران مرکزی، از دادههای رقومی ارتفاعی و نرمافزار WMS 8.4استفاده شده است. تدقیق مرز حوضهها و مخروطافکنهها استخراجی با همپوشانی آنها بر روی تصاویر مختلف انجام شد. تحلیل آماری در محیط نرمافزارهای آماری انجام گرفته است. ارتباط بین شاخصهای ژئومورفیک حوضه ـ مخروطافکنه به دو گروه پارامترهای وابسته و غیر وابسته تقسیم میشوند. نتایج نشان میدهند که الگوی کلّی همبستگی بین پارامترهای بیستویکگانه فوق در ایران مرکزی با الگوی کلّی نواحی دیگر یکسان است. میزان همبستگی بین پارامترهای وابسته با کاهش قلمرو پژوهش از سطح ناحیهی ایران مرکزی به سطح مناطق کوچکتر افزایش یافته و با مقیاس بررسی، ارتباط تنگاتنگی دارند. سطح همبستگی بین پارامترهای ژئومورفیک حوضه ـ مخروطافکنه از گروههایی با مساحت زیاد به گروههایی با مساحت کمتر، افزایش مییابد. در بین پارامترهای مورد بررسی، همبستگی و ارتباط بین مساحت، شیب و طول حوضههای زهکشی ـ مخروطافکنهها، به صورت زوجهای مختلف (6 رابطه) نسبت به پارامترهای دیگر ژئومورفیک بیشتر است. همبستگی بین پارامترهای حوضه ـ مخروطافکنه در مناطقِ کمابیش همگون هیدرو اقلیمی ـ اکولوژیکی در ایران مرکزی، نسبت به کلّ ایران مرکزی بیشتر است. نتایج نشان میدهند که ضرایب رابطههای اختصاص یافته به ارتباط مخروطافکنه ـ حوضهی زهکشی در سراسر قلمرو ایران مرکزی ـ که در طبقهبندیهای اقلیمی منطقهی خشک و نیمهخشک به شمار میروندـ یکسان نبوده و تفاوتهای چشمگیری دارند. این بررسی همچنین نشان میدهد که بین برخی از پارامترهای ژئومورفیک حوضه و مخروطافکنه همبستگی معناداری وجود ندارد. لذا پیشنهاد میگردد، در تحلیل روابط اختصاصات حوضه- مخروطافکنه با روابط ارائه شده در منابع موجود، بهتر است از نتایج حاصل از بررسیهای حوضههای مجاور و در حدّ امکان، منطقهای استفاده شود.https://www.geomorphologyjournal.ir/article_77869_a2e3b52466512230c4c38e107c20feb9.pdfانجمن ایرانی ژئومورفولوژیپژوهشهای ژئومورفولوژی کمّی225194241220181118مطالعهی مورفوتکتونیک فعّال حوضهی آبخیز حصارک (شمالغرب تهران) با استفاده از شاخصهای مورفومتریک173477870FAندا جباریدانشگاه شهید بهشتیمحمد مهدی حسینزادهدانشگاه شهید بهشتیمحمّدرضا ثروتیدانشگاه شهید بهشتیمحمد مهدی حسینزادهدانشگاه شهید بهشتیJournal Article20181118حوضهی آبخیز حصارک در شمالغرب شهر تهران، در ناحیهی زمینشناختی البرز مرکزی واقع شده است. با توجّه به فعّال بودن حرکات کوهزایی در برخی از نواحی ایران و برای آگاهی از میزان فعّالیّت نیروهای درونی و تکتونیکی در منطقهی مطالعاتی، از هشت شاخص ژئومورفیک که عبارتاند از: شاخصهای منحنی هیپسومتریک و انتگرال هیپسومتریک، شاخص پیچوخم پیشانی کوهستان، شاخصهای عدم تقارن حوضهی زهکشی و تقارن توپوگرافی عرضی، شاخص نسبت پهنای کف درّه به ارتفاع درّه، شاخص گرادیان طولی رودخانه و شاخص پیچوخم رودخانه استفاده شده است. بهطورکلّی، دانش تکتونیک ژئومورفولوژی، مطالعهی ساختارهایی است که بر اثر تکتونیزم و عکسالعمل میان فرآیندهای تکتونیکی و ژئومورفولوژیکی حاصل شدهاند. رودخانهی فصلی حصارک، حوضهی آبخیز حصارک را زهکشی کرده و از بههمپیوستن دو شاخهی اصلی تشکیل شده است. بنابراین، هر شاخه بهعنوان یک زیرحوضه در نظر گرفته شده و شاخصهای ژئومورفیک برای هر زیرحوضه، جداگانه مورد بررسی قرار گرفته است. با توجّه به ویژگیهای خاصّ هر یک از شاخصها و نتایج حاصل از آنها در سه زیرحوضه، مشخّص شد که حوضهی حصارک از نظر تکتونیکی جزء مناطق فعّال است.https://www.geomorphologyjournal.ir/article_77870_a12e250eb0e9b8791ea4a81bf496e059.pdfانجمن ایرانی ژئومورفولوژیپژوهشهای ژئومورفولوژی کمّی225194241220181118پهنهبندی حسّاسیّت اراضی به فرسایش خندقی در حوضهی زوّاریان استان قم355277871FAمهران مقصودیدانشگاه تهران0000-0002-4973-8327صمد شادفرپژوهشکدهی حفاظت خاک و آبخیزداریمحمد عباسیدانشگاه تهرانJournal Article20181118یکی از انواع فرسایش آبی که موجب تخریب اراضی و برهمخوردن تعادل در پهنههای منابع طبیعی و اراضی کشاورزی میشود و خسارات سنگینی بهبار میآورد، پدیدهی فرسایش خندقی است. برای کنترل این پدیده، شناخت عوامل مؤثّر و پهنهبندی حساسیت اراضی نسبت به آن، اهمیت ویژهای دارد. تخریب اراضی، برهم خوردن منظر زمین و تعادل اکولوژیک و به مخاطره افتادن منابع زیستی در این مناطق، ازجمله موارد دیگری است که پژوهش دربارهی فرسایش، بهویژه فرسایش خندقی در اراضی استان قم را گریزناپذیر و الزامی میکند. در همین راستا، حوضهی آبخیز زوّاریان در استان قم، برای انجام پژوهش انتخاب شده است. روشهای مختلفی برای پهنهبندی حسّاسیّت اراضی به فرسایش خندقی وجود دارد. در این پژوهش از شاخص همپوشانی برای پهنهبندی در منطقه استفاده شد. برای تهیّهی نقشهی حسّاسیّت فرسایش خندقی از عکسهای هوایی، تصاویر ماهوارهایETM+ و برای عملیّات میدانی از GPS استفاده شد. بررسیها نشان داد که جنس زمین، شیب، منابع و قابلیّت اراضی، جهت شیب و کاربری اراضی، عوامل اصلی مؤثّر در وقوع فرسایش خندقی هستند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که واحدهای سنگشناسی Q2 (تراسهای جوان و مخروطافکنههای درشتدانه ـ دورهی کواترنری) 41/94 درصد و تیپ اراضی دشتی و تپّهماهوری 96/99 درصد از مناطق تحت تأثیر فرسایش خندقی را به خود اختصاص دادهاند، درضمن طبقهی شیب 0-10 درصد (87/84 درصد)، جهت شیب شمال، مشرق و جنوبشرقی با (06/69 درصد) و کاربری مراتع متوسّط و زمینهای کشاورزی(85/98 درصد) دارای بیشترین گسترش مناطق تحت تأثیر فرسایش خندقی در حوضهی آبخیز مورد مطالعه هستند.https://www.geomorphologyjournal.ir/article_77871_226e28e6e2fd0aa049fac4b6b27d5078.pdfانجمن ایرانی ژئومورفولوژیپژوهشهای ژئومورفولوژی کمّی225194241220181118تجزیه و تحلیل مورفوژنز و تفاوتهای کمّی و کیفی مخروطافکنههای رشتهکوه بینالود با رویکرد هیدرومورفوتکتونیکی537277872FAمحمدجعفر زمردیاندانشگاه فردوسی مشهدریحانه برومنددانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20181118چکیده
رشتهکوه بینالود یک سیستم چینخوردهی تراستی است که در شمالشرق ایران واقع شده و افزونبر فرایندهای آغازین و حرکات دامنهای، فرایندهای جریانی و رودخانهای آن را دگرگونکرده و لندفرمهای آبی گوناگون و متعدّدی را، چه در پیکرهی کوهستان و چه در نقاط پایکوهی و دشتهای مجاورش خلق کرده است. یکی از بارزترین و مهمترین لندفرمهای بیانشده، شکلگیری مخروطافکنههای متنوّع در پایکوههای شمالی و جنوبی بینالود است که از دیدگاه منشأ و ژنز، شکل و ابعاد کمّی (تعداد، وسعت، و...) تفاوتهای بارز و آشکاری را از خود نشان میدهند. این تفاوتهای ژئومورفولوژیکی مخروطافکنههای شمالی و جنوبی بینالود، معلول دخالت عوامل و عناصر هیدرومورفوتکتونیکی بوده و در پتانسیلها و تنگناهای محیطی، پیدایش و تعدّد سکونتگاههای شهری و روستایی و نیز، فعّالیّتهای وابسته به آنها تأثیرگذار بوده است. ازجمله اینکه مخروطافکنههای دامنهی شمالی، از نظر کشاورزی دارای منابع آب و خاک فراوان و مطلوب بوده، درحالیکه مخروطافکنههای دامنهی جنوبی دچار تقطیع شده و این قطعهقطعهشدن و کوچکتر بودن مخروطهای مذکور، مانع هرگونه فعّالیّت میشود. بنابراین شناخت مخروطافکنههای منطقه، هم از دیدگاه پژوهشهای بنیادی و هم از دیدگاه برنامهریزی محیطی، امری ضروری و مهم بهشمار میآید. از این رو، پژوهش پیش رو برپایهی روش تاریخی و بهویژه، روش تجربی بوده و بر اساس آن به واکاوی مسأله پرداخته است. در راستای انجام این پژوهش و رسیدن به اهداف آن، همزمان با انجام عملیّات میدانی و آزمایشگاهی و کارگاهی (مانند تفسیر اسناد جغرافیایی و گرانولومتری) از مدلهای ژئومورفولوژیکی (استرالر) و نرمافزارهای GIS، ArcGIS هم استفاده شده است. نتایج بهدستآمده نشان میدهد که عوامل گوناگونی در بروز تفاوتهای ژئومورفولوژیکی مخروطافکنههای شمالی و جنوبی بینالود تأثیرگذار بوده و در این میان عوامل تکتونیکی (چین خوردگیهای تراستی بینالود ) و عوامل هیدرومورفوتکتونیکی بیشترین نقش را داشتهاند.https://www.geomorphologyjournal.ir/article_77872_f2ff321e1e694b69a6fb4726e71764a9.pdfانجمن ایرانی ژئومورفولوژیپژوهشهای ژئومورفولوژی کمّی225194241220181118شناسایی و تحلیل اشکال ژئومورفولوژیکی مرتبط با تحوّل گنبدهای نمکی (مطالعهی موردی: گنبد نمکی کرسیا ـ دشت داراب)738677873FAسیاوش شایاندانشگاه تربیت مدرسغلامرضا زارعدانشگاه تربیت مدرسمحمد شریفی کیادانشگاه تربیت مدرسشهرام امیریدانشگاه تربیت مدرسJournal Article20181118یکی از لندفرمها و چشماندازهای جالب در طبیعت، گنبدهای نمکی هستند. این پدیده ویژگیهای منحصربهفردی دارد و از نقطه نظر ژئومورفولوژی این عارضه از اهمّیّت شایانی برخوردار است. گنبدهای نمکی با رخنهی تودههای نمک در پوش سنگ رسوبی و رساندن خود به سطح زمین تشکیل شدهاند. این عمل بر اثر چگالی کمتری که سنگ نمک از پوش سنگ خود دارد و همچنین بهدلیل نیروهای تکتونیکی و خاصیّت ویسکوپلاستیکی نمک انجام میگیرد. گنبد نمکی کرسیا، ازجملهی این لندفرمها بوده که در جنوبشرقی استان فارس و شمال دشت داراب واقع شده است. این گنبد نمکی در گذر زمان با تأثیرپذیری از عوامل درونی و بیرونی دچار تغییراتی شده است. در این پژوهش سعی شده است با استفاده از نقشههای توپوگرافی و زمینشناسی، تصاویر ماهوارهای، روش پیمایشی و تحلیلی به بررسی این اشکال پرداخته شود. نتایج نشان داد که اشکال ژئومورفولوژیکی جالبی، ازجمله مخروط افکنه نمکی، خزش نمکی، چشمهی نمکی، رودخانهی نمکی و اشکال گل کلمی در اطراف گنبد نمکی کرسیا بهوجود آمده است. در بین این اشکال، مخروط نمکی بیشترین وسعت را بهخود اختصاص داده است. گنبد نمکی کرسیا با داشتن چندین پدیدهی ژئومورفولوژیکی، از ارزش علمی ـ آموزشی و زمینگردشگری برخوردار است.https://www.geomorphologyjournal.ir/article_77873_e69d5fca61a67c920971756bb316b836.pdfانجمن ایرانی ژئومورفولوژیپژوهشهای ژئومورفولوژی کمّی225194241220181118بررسی تغییرات بستر و ویژگیهای ژئومورفولوژیکی رودخانهی گیلانغرب در سالهای 1344 تا 13818710277874FAمنصور جعفربیگلودانشگاه تهرانسجاد باقری سیدشکریدانشگاه تهرانسعید نگهباندانشگاه تهرانطاهر صفرراددانشگاه تهرانJournal Article20181118سیستمهای رودخانهای بهشدّت به تغییرات زمینساخت حسّاس هستند و در واکنش به حرکات زمین ساختی، دچار تغییراتی در ویژگیهای ژئومورفولوژیکی بستر و تغییرات بستر خود میشوند. این تغییرات موجب پیدایش آثار مخرّبی روی زمینهای کشاورزی، نواحی مسکونی و سازههای اطراف رودخانه میشود. در این پژوهش رودخانهی گیلانغرب به طول 20 کیلومتر از لحاظ آثار نوزمین ساخت مورد بررسی قرار میگیرد. با استفاده از عکسهایی هوایی سال 1344، تصاویر ماهوارهای TM سال 1365 و تصاویر IRS سال 1381 مسیر رودخانه، در سه دورهی زمانی در محیط نرم افزارArcGIS رقومی شده و تغییرات بستر، تعداد مئاندرها و تغییرات طول رودخانه در این سه دوره محاسبه شده است. در ادامه برای اثبات تأثیر فعّالیّتهای نوزمین ساختی، شاخصهای ژئومورفیک SL و S محاسبه شد و نیمرخ طولی رودخانه مورد تحلیل قرار گرفت. درنهایت با بازدیدهای میدانی از منطقه، شواهد ژئومورفولوژیکی آثار نوزمین ساخت بر رودخانهی گیلانغرب شناسایی شد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که طیّ دورهی زمانی 37 ساله، نوزمین ساخت عامل اصلی تغییرات رودخانهی گیلانغرب بوده است. بهدلیل شدّت فعّالیّتهای نوزمین ساختی، میزان تغییرات رخ داده در رودخانه طیّ دورهی زمانی 1365 تا 1381 شدیدتر از دورهی زمانی 1344 تا 1365 بوده است و این امر توسّط جابهجای بیشتر بستر، تغییرات تعداد مئاندرها، طول رودخانه و میزان حدّاکثر جابهجایی رخ داده در این دوره و همچنین مقادیر کمّی شاخصهای ژئومورفیک و شواهد ژئومورفولوژیک و تفسیر نیمرخ طولی رودخانه تأیید میشود. الگوی رودخانه در قسمتهای کمشیبتر از نوع مئاندری و در مناطق پرشیبتر از نوع الگوی شریانی است.https://www.geomorphologyjournal.ir/article_77874_4e84e6dbad649ef69e72bf1423733fc8.pdfانجمن ایرانی ژئومورفولوژیپژوهشهای ژئومورفولوژی کمّی225194241220181118روابط کمّی بین حجم مخروطافکنهها و ارتباط آن با تکتوتیک فعّال (نمونهی موردی: حوضهی آبخیز کویر دق سرخ در ایران مرکزی)10312677875FAمصطفی خبازیدانشگاه اصفهانعبدا.. سیفدانشگاه اصفهانمسعود معیریدانشگاه اصفهانمریم نوحه سرادانشگاه آزاد نجف آبادJournal Article20181118مخروطافکنهها یکی از مهمترین لندفرمهای کواترنری شمرده میشوند که میتوان از آنها بهعنوان پدیدهایی ژئومورفیک، در شناخت میزان فعّالیّتهای تکتونیکی بهره جست. در این پژوهش نخست، مخروطافکنههای حوضهی آبخیز دق سرخ در ایران مرکزی از نظر تعداد، مساحت و نحوهی پراکنش در ارتباط با ویژگیهای فیزیکی حوضههای آبریز بالادست، همچون مساحت، طول، ارتفاع کم، متوسّط و مطلق محاسبه شد. سپس تلاش گردید بر اساس رابطههای موجود، ارتباط معناداری میان میزان فعّالیّتهای تکتونیکی و حجم مخروطافکنهها و مساحت حوضهی آبریز آنها برقرار شود. در گام بعد با استفاده از 6 شاخص ژئومورفیک، میزان فعّالیّتهای تکتونیکی منطقه (Lat) ارزیابی شد. پارامترهای (S)، (R)، (h) با استفاده از نرمافزارهای Arc GIS وAuto CAD بهدست آمد. نتایج پژوهش نشان داد، گرچه بین عوامل حجم مخروطافکنهها (V) و مساحت حوضهی آبخیز بالادست (BA)، میتواند روابط معنادار بالایی وجود داشته باشد، اما در محدودهی مطالعاتی، مساحت حوضههای بالادست مخروطافکنهها (BA) تأثیر معناداری بر حجم آنها (V) ندارد؛ بنابراین با مطالعهی ویژگیهای زمینشناسی، استخراج لایهها و رویهماندازی محدودههای حوضههای آبریز بالادست، محدودهی مخروطافکنهها و گسلها، مشخّص شد. بررسیها نشان داد وجود گسل در حوضههای بالادست مخروطافکنهها تأثیر زیادی در افزایش حجم آنها ایفا کرده، بهگونهای که در هر حوضه، بالاترین مقدار عامل V مربوط به مخروطی است که در حوضهی بالادست آن گسل وجود دارد. بنابراین عامل تکتونیک نقش اصلی در افزایش یا کاهش حجم مخروطافکنهها داشته و مساحت حوضهی بالا دست(BA) ، بهعنوان یک عامل فرعی شمرده میشود.https://www.geomorphologyjournal.ir/article_77875_24118d7bc69cdae67a3e666957ad8a53.pdfانجمن ایرانی ژئومورفولوژیپژوهشهای ژئومورفولوژی کمّی225194241220181118شناسایی اشکال فرسایش بادی دشت رفسنجان12714477876FAاحمد عباس نژاددانشگاه شهید باهنر کرمانسمیه ذهاب ناظوریدانشگاه تهرانJournal Article20181118بدیهی است میزان فرسایش بادی و حجم نقل و انتقال مواد به ویژگیهای سرعت، جهت و فراوانی باد و از سویی به ویژگیهای سطح زمین و مواد رسوبی وابسته است. هدف این پژوهش، شناسایی اشکال فرسایش بادی و عوامل مؤثّر در شکلگیری آنها در دشت رفسنجان است. با استفاده از تفسیر عکسهای هوایی50000 :1 و 20000 :1 منطقه و همچنین مشاهدات صحرایی، عوارض بادی دشت رفسنجان شناسایی و واحدهای ژئومورفولوژی بادی آن تفکیک شدهاند. این واحدها شامل سنگفرش بیابان، یاردانگها، زیبرها، پهنهی ماسهای، بارخانها، سیف ـ بارخانها، سیفها و تلماسههای خطّی گیاهی، نبکاها و تلماسههای پشتهای، گنبدهای ماسهای، پارابولیکها و پارابولیک ـ سیفها هستند. همچنین این مطالعه نشان داد که در تشکیل تلماسههای بادی این منطقه، عواملی چون، تغییر جهت وزش باد، توپوگرافی، پوشش گیاهی، اندازهی ذرّات ماسه و مقدار ماسهی موجود در هر محل نقش داشتهاند. یاردانگها در محدودهای از سطح پلایای دشت رفسنجان که توسّط گسل فعّال دشت رفسنجان بالا رانده شده، بهدلیل فرسایش دیفرانسیل این محدوده توسّط ماسههای عبوری، ایجاد شدهاند.https://www.geomorphologyjournal.ir/article_77876_e64bdbaac2977b95852972b29522976e.pdfانجمن ایرانی ژئومورفولوژیپژوهشهای ژئومورفولوژی کمّی225194241220181118پهنهبندی ریزش در مسیر ارتباطی پاوه ـ نودشه با استفاده از روش AHP و Expert Choice در محیط GIS14515877877FAفریبا اسفندیاری درآباددانشگاه محقق اردبیلیسید اقبال هاشمیدانشگاه محقق اردبیلیJournal Article20181118از دسته مخاطرات طبیعی که جان و مال انسانها را تهدید میکنند، ناپایداریهای دامنهای هستند و ازجمله این دامنههای ناپایدار، میتوان به دامنههای مشرف بر مسیر ارتباطی پاوه ـ نودشه اشاره کرد. این دامنهها شاید در گذشته چندان ناپایدار نبودهاند، اما امروزه با دخالت مستقیم و غیرمستقیم انسان، تعادل طبیعی خود را از دست داده و درنتیجه ناپایدار شدهاند. در این پژوهش با استفاده از مدل تحلیل سلسلهمراتبی AHP و با استفاده از نرمافزار Expert Choice 11، به عوامل مؤثّر در ناپایداری این دامنهها شامل: شیب، لیتولوژی، پوشش گیاهی، گسیختگی سنگی و فاصله از گسل با توجّه به تأثیراتشان وزن داده شد و درنهایت، لایههای اطلاعاتی تهیّه و در محیط GIS نقشهی پهنهبندی ریزش آنها تهیّه شده است. ازجمله عواملی انسانی که سبب ناپایداری این دامنهها شده است، میتوان به تغییر در کاربری اراضی، کاهش پوشش گیاهی، تغییر در هندسهی شیب دامنهها و زیربری دامنهها و احداث راههای ارتباطی روی این دامنهها، اشاره کرد که سبب شده است این دامنهها ناپایدار شده و تعادل طبیعی خود را از دست بدهند، بهگونهای که در بیشتر طول مسیر شاهد ریزش دامنه هستیم.https://www.geomorphologyjournal.ir/article_77877_b7cd4689d19409b18a17dabbb51448f5.pdf